۱۳۸۷ خرداد ۲۳, پنجشنبه

از شوق به هوا

به ساعت نگاه میکنم
حدود سه نصف شب است
چشم می بندم تا مباد که چشمانت را
ازیادبرده باشم
وطبق عادت کنار پنجره میروم
سوسوی چند چراغ مهربان
وسایه های کشدار شبگردان خمیده
وخاکستری گسترده بر حاشیه ها
وصدای هیجان انگیز چند سگ
وبانگ آسمانی چند خروس!
از شوق به هوا می پرم چون کودکیم
وخوشحال که هنوز
معمای سبزی رودخانه از دور
برایم حل نشده است.
آری از شوق به هوا می پرم
وخوب میدانم
سال هاست که مرده ام.
(حسین پناهی)

هیچ نظری موجود نیست: